جدول جو
جدول جو

معنی گردپیچ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گردپیچ کردن
(زَ مَ / مِ کَ دَ)
جمع کردن و در قبض و تصرف درآوردن. (آنندراج) ، محاصره کردن مکانی دائره وار: و لشکرهای دیگر از جوانب بهم پیوستند و آن قلعه را گردپیچ کردند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ خوا / خا دَ)
کنایه از سرکشی و نافرمانی کردن باشد. (برهان) :
بار خدائی به سرت اندر است
مردم را گر نکنی گردنی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
جمع کردن گرد کردن، در ضبط و تصرف آوردن، محاصره کردن محلی را: و لشکر های دیگر ازجوانب بهم پیوستند و آن قلعه را گرد پیچ کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردنی کردن
تصویر گردنی کردن
سرکشی کردن نافرمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردنی کردن
تصویر گردنی کردن
((~. کَ دَ))
سرکشی کردن
فرهنگ فارسی معین